با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟

ساخت وبلاگ

اول صدای صوت ممتد توی گوشام میپیچه و بعد صدای غریو بلند و بلندتر ! چشمام هیچی رو نمیتونن ببینن و رخوت کل بدنم رو میگیره. کف زمین میشم و حالا یادآوری ..

چند صحنه که هیچ معنا و مفهومی ندارن مثل همیشه یادآوری میشند و بعد ...

اینجا تنها جایی هست که بدون ترس از ترحم بنویسم من واقعا حالم خوب نیست .

واینک نیازدارم به دقت زنانه ات ! نیاز دارم دقت کنی و به من بگویی وقتی اشک روی رنده میچکد آیا رنده میشود ؟

با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟...
ما را در سایت با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hobot19 بازدید : 56 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 1:50

ميگم شازده به نظرت يكی رو دوست داشته باشي بهتره يا يكی دوستت داشته باشه؟ميگه يكی رو دوست داشته باشي و نتوني بگي بدتره يا يكي دوستت داشته باشه و نتونه بگه؟ميگم اي منفي باف. نتونی چيه؟ اينا همش اداست، اگه يكی رو بخواي بايد بگی. ميگه تو گفتی؟ ميگم نه بابا من كسی رو دوست ندارم كه. ميگه داري. ميگم نه، كو؟ ميخنده.ميگم سرده تو هم لختي بيا كنار از بغل پنجره. ميخنده ميگه نگراني سرما بخورم؟ خيال سرما نميخوره. ميگم خيال اگه برقصه و بخنده و حرف بزنه و همه چي رو بدونه، ممكنه سرما هم بخوره. ميگه قرص سبز صبحت روي ميزه. بعدم وايميسه لب پنجره، گنجيشك ميشه پر ميزنه ميره انگار نبوده هيچ وقت!تا قرصم اثر كنه و برگردم به روزهاي ساده ممتد، به اين فكر ميكنم كه آدم تماشا بودن از همشون سخت تره. آدم خواستن و نگاه كردن و دم نزدن. بعدم وايميسم لب پنجره، گنجيشك ميشم و پر ميزنم و ميرم. هيچكس هيچ وقت تو اين خونه نبوده. يا توي دل من. يا توي آغوش تو... با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟...
ما را در سایت با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hobot19 بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 18:17

نکبت و خستگی و بیزاری سر تا پایم را گرفته. دیگر بیش از این ممکن نیست و به همین مناسبت نه حوصلۀ شکایت و نه می توانم خود را گول بزنم و نه غیرت خودکشی دارم، فقط یک جور محکومیت قی آلودی است که در محیط گند بی شرم مادر قحبه ای باید طی کنم. همه چیز بن بست است و راه گریزی هم نیست!ﻛِﻲ ﺟﻮاب درد ﺑﻲ درﻣﻮن ﻣﻦ ﭘﻴﺪا ﻣﻴﺸﻪ ؟‫ﻛِﻲ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻪ ﻣﻦ آروم بگیرم ؟‫از تموم دار دنیا ﺗﻮ ﻓﻘﻂ مونده ﺑﻮدي‫ﺗﻮ ﻓﻘﻂ دﻟﺨﻮﺷﻲ ﻣﻦ ﺗﻮي این زندگی ﺑﻮديیک گوشه ساکت و مبهوت نشستم !مثل صبح هیروشیما ساعت 08:20 مورخ 6 اوت 1945 با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟...
ما را در سایت با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hobot19 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 18:17

هست شبیک شب دم کرده و رنگ رخ باخته است ، هست شب آری شب شب شب شب شب..باسگرمه های توی هم بیدارشده بودم و داشتم توی دلم به اشخاصی خاص فوحش خواهر مادر میدادم که پیام بانک روی صفحه مثل سوزش مورفین توی رگ هام دمید ! مشترک گرامی سالروز تولدتان مبارک ..خندیدم ! آره ....میخواستم همون دو روز پیش بشینم بنویسم اما دستم به نوشتن نرفت و به جاش کنار پنجره کنت قرمز کشیدم .هعی...ساعت از نیمه شب گذشته همچنان بیدارم همچنان هی ابوعطا.. با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟...
ما را در سایت با قلب تو کی جز من، بی سپر میجنگه؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hobot19 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 18:17